سلام
بعد از مدت ها آمدم بنویسم حداقل برای یک بهانه ....
بهانه ای که هیچ گاه نمیتوان آن را فراموش کرد
یا شمس الشموس...
یا غریب الغربا...
یا ضامن آهو...
هرچه بگویم از وصف او کم است
یا امام رضا .... یا امام رضا ....
ولادت ولایت عشق بر شیعیان حضرتش مبارک...
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
روزگار می گذرد و روزها چه سریع سپری میشوند... چشم هایت را که خوب باز میکنی روشنایی صبح را میبینی و طلوع را ... و روزی که تمام میشود همه ی دغدغه ها و نگرانی ها و انتظار ها و خدا خدا کردن هایت ... و امروز که روزی است تمثالی همه چیز تمام شده است و من راهم مشخص شده راهی که او برایم خواسته...
راهی که اهل بیت (ع) برایم اینگونه خواسته اند ... و من این تقدیر و راه را دوست دارم ...
تقدیری که نامش با بزرگان گره خورده 4 سال با نام و یاد شهید مطهری (ره) ودین عظیم من بر ایشان و
4 سال دیگر انشاء الله با نام علامه ی بزرگ طباطبائی گره خواهد خورد و من
همه ی اینها را مقدرات او میدانم مقدراتی که همه اش خیر است همه ی اش تکامل ...
الهی آمین
سالروز شهادت بزرگ مرد عالم نیز رسید و ما چقدر خوب میتوانیم با افتخار بگوییم بزرگ مرد . شیر خدا . مرد جنگ و جهاد به خود که میرسم شرمسار میشوم از این که شیعه ی این مرد بزرگم ، مرد میدان...
اما آیا میتوانم فریاد بزنم فریادی در قالب گفتارم نگاهم رفتارم اعمالم و بگویم من شیعه ام شیعه ی بزرگ مرد عالم مردی که 25 سال خانه نشین بود...
حقش را گرفتند اما هیچ نگفت... هیچ ... چون اگر میگفت اکنون من دیگر نمیتوانستم شیعه باشم و افتخار کنم... بر خود ببالم ... آنگاه اگر دفاع میکرد ما همین اسلام را هم نداشتیم مصالح اسلام بر حقانیت امامت ترجیح یافت... گرچه اسلام اساسی از امامت است ...
و من حال چگونه ام آیا پیوسته حداقل نسبت به خدای خودم طلبکار نیستم ....!!
آه عجب من بدم خدا.... تو مرا به دنیا فرستادی
در خانواده خوب الهی آمین
سلامت الهی آمین
مسلمان الهی آمین
شیعه الهی آمین
....
چگونه میتوان به شمارش درآورد....
هرگز... لاتحصی ...
با نماز و عبادات آشنایم ساختی فهمیدم تو هستی تو را فهمیدم لمست کردم و من چگونه میتوانم شکر گویم که شکر خود مستلزم شکر است و آن نیز شکر میخواهد شکر شکر شکر ...
تا ابد نیز شکر گویم کم است... حقیقتا کم است ...
در زیارت امیرالمومنین (علیه السلام) جمله ای در خطاب سلام به ایشان دیدم ... زیبا بود
السلام علی مولانا امیر المومنین علی ابن ابی طالب ... ساقی المومنین با لکاس من حوض الرسول المکین الامین. اللهم الرزقنا ./
التماس دعا
بسم الله الرحمن الحیم /
داشتم فکر میکردم که 10 روز بیشتر به تموم شدن ماه شعبان ماه رسول الله نمونده چقدر غفلت ، بی توفیقی ... بابا داریم میرسیم به ماه رمضان قراره تو این دوماه رجب و شعبان خودتو درست کنی تا تو ضیافت قشنگترین مهمون خدا باشی.... اللهم الرزقنا
دیشب هوس خواندن مناجات شعبانیه را کردم ... تعریفش را خیلی شنیده بودم! اما توفیق خوندن یه دعای باحال رو نداشتم اوصولا وقتی دعایی رو قراره بخونم آروم آروم میخونم به معنیش نگاه میکنم . بهش فکر میکنم . لذت میبرم .
فکر میکنم این دعاهایی که از معصومین (علیه السلام) یا از راویا نقل شده عجب معانیه ی پر باری توش نهفتس و ما گاهی چقدر غافلیم/
بگذریم...
چند عبارت زیبا از این مناجات منو به وجد آورد ... اونا رو مینوسیم ... نمیدوم با خوندن این عبارت ها چه احساسی خواهید داشت...
مناجات شعبانیه جزء اعمال مشترکه ماه شعبان محسوب میشه که مولا علی (علیه السلام) و امامان فرزندانشون (علیهم السلام) این دعا رو تو این ماه میخوندن:
الهی و قد افنیت عمری فی شره السهو
ای خدا عمرم را با درد و غفلت از تو فانی شاختم .
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک و کما اردت ان اکون کنت فشکرتک بادخالی فی کرمک و لتطهیر قلبی من اوساخ الغفله عنک
ای خدا من قدرتی که از معصیت باز گردم ندارم مگر آنکه تو به عشق و محبت مرا بیدار گردانی یا آنکه چنانکه تو میخواهی باشم و شکر تو گویم چون مرا به کرمت داخل کردی و قلبم را از پلیدی ها ی غفلت پاک و پاکیزه گردانیدی.
الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذوبی اخذتک بمغفرتک و ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک
ای خدا اگر مرا به جرمم مواخذه کنی تو را به عفوت مواخذه میکنم و اگر مرا به گناهانم باز خواست کنی تو را به مغفرتت باز خواست کنم و اگر مرا به آتش دوزخ ببری اهل آتش را آگاه خواهم کرد که من تو را دوست میداشتم.
الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و لا حظته فعصق لجلاک فناجیته سرا و عمل لک جهرا
ای خدا مرا از آنان قرار ده که چون او را ندا کنی تو را اجابت میکند و چون به او متوجه شوی از تجلی جلال و عظمت تو مدهوش میگردد پس تو با او در باطن راز میگویی و او به عیان به کار تو مشغول است .
بسم الله الرحمن الرحیم
روزها و ساعتها و ثانیه ها و لحظه ها و لحظه ها یی بود که قصد میکردم ، دلم میخواست ، هوایی میشدم، برای نوشتن اما قسمت نمیشد طلب نمیشدم ...
اوجی نبود تا .... عــــــــــــــــــــروج کنم
اکنون هم عروجی نیست ... خیال است خیال واهی مینویسم تا برسم چرا که رفتن رسیدن است...(بگذریم)
دیروز 18 سال از روزگار طلایی فرصت های زندگی ام تمام شد اکنون من وارد 19 سالگی شدم صدای اذان میآید صدای رب االارباب، اکرم الکرمین اوکه عاشقانه دوستش دارم اما همیشه نمیتوانم به یادش باشم... نمیدانم چرا؟ خالیم،همیشه پر از هوای خدایی نیستم/
انگار دیروز بود 26 مرداد 86
که من مُحرم شدم احرام بستم احرام مطلق برای آن که همیشه برای غیر از او نا محرم باشم اما... اما ... اما ... نشد!
من عهد را شکستم ... من شکستم ...
به سال پیش که نگاه میکنم دلم چه سخت میگیر کجا بودم اکنون کجا هستم بر گردِ خانه ی دوست پروانه وار میگشتم و اکنون ... آیا همان پروانه ی پاک هستم ؟ آیا هنوز هم پا بر جای بندگی مانده ام ؟؟؟ نمیدانم
امسال تولدم با میلاد مردی بزرگ موعود عالم گره خورد به فال نیک میگیرم کلام مردی بزرگ در گوشم زمزمه میکند :
تا رابط? ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابط? ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است-آیت الله بهجت
میشود میدانم ... صبر میخواهد ... غلبه بر نفس داشتن میخواهد خدا کمکمان کن ...
خدایا همیشه یادم باشد:برترین ایمان این است که بدانی خداوند همه جا با توست.
پ.ن:نتیجهاولیه کنکور هم اعلام شد زودتر از آنکه کسی بگوید میدانستم ...!! چگونه اش بماند !! 2581 این رقابت من بود در مسابقه ی وسیع کنکور در کنکور زندگی چطور ؟؟ نه این رتبه من نیست نمیخواهم ...
دعا کنید برایم ... انشا ء الله رشته ای که به صلاحم است قبول شوم من و همه ....الهی آمین/